ما جامه نمازی به سر خم کردیم از خاک خرابات تیمم کردیم
شاید که در این میکده ها دریابیم آن عمر که در مدرسه ها گم کردیم
احمد غزالی:163
ما جامه نمازی به سر خم کردیم از خاک خرابات تیمم کردیم
شاید که در این میکده ها دریابیم آن عمر که در مدرسه ها گم کردیم
احمد غزالی:163
باعشق روان شد از عدم مرکب ما روشن زچراغ وصل دانم شب ما
زان می که حرام نیست در مذهب ما تا بازِ عدم خشک نیابی لب ما
احمد غزالی: 136
نگاه کن که نریزد دهی چو باده به دستم فدای چشم تو ساقی بهوش باش که مستم
یغما جندقی:163
گر من بنوشم باده را پرکن دو من پیمانه را
پیمانه اش غوغا کند هر فرد را بینا کند
جود کلامش بشکند گرخواجه را رسوا کند
رحیمی