روزگاریست که با ریگ روان همسفریم می رویم راه و زمنزل خبری نیست، هلا
گر به عیوق رسانی سخنم همه ز ین راه نئی فاصله ام
پنج تارند متحد با هم در این بحر وجود حاد و زیر و لسان و مَثلَث و بم
- ۹۵/۰۲/۲۵
روزگاریست که با ریگ روان همسفریم می رویم راه و زمنزل خبری نیست، هلا
گر به عیوق رسانی سخنم همه ز ین راه نئی فاصله ام
پنج تارند متحد با هم در این بحر وجود حاد و زیر و لسان و مَثلَث و بم
روزگاری است که با ریگ روان همسفرم
می روم راه و ز منزل خبری نیست مرا
قطعا مقصود صائب از همسفری با ریگ روان همان مقصودی ست که بیدل دهلوی در بسیاری از غزلیات خود به آن اشاره کرده و از این ترکیب استفاده کرده.
همسفری با ریگ روان ، یک بحث عرفانی و مفصلی ست که در اینجا (در این کامنت دونی) نمی گنجد. به اختصار می توان فقط در یک جمله چنین گفت که اشاره به تسلیم محض و رضای کامل در سیر و سلوک به رهبری ریگ روان دارد. البته با توجه به مصراع دوم از این بیت باید گفت که منزل ریگ روان کاملا مشخص است. هر جا ریگ روان از حرکت ایستاد همان جا مقصد است مگر اینکه نسیمی یا بادی یا رود و سیلی دوباره او را به حرکت درآورد.
در باره ی بیت دوم زیاد نمی دانم. فقط اینکه کلمه ی "عیوق" به معنی ستاره ای ست کوچک و سرخ رنگ که نماد فاصله و هجران و دوری ست.
همه ی این توضیحات رو برای آقا مسعود نوشتم. و ممنون از آلای عزیز