در میان عاشقان مرغان درند کز قفس پیش از اجل بر می پرند
جمله را شرح و بیانی دیگر ست زان که مرغان را زفانی دیگر ست
پیش سیمرغ آن کسی اکسیر ساخت کو زبان جمله مرغان را شناخت
منطق الطیر
در میان عاشقان مرغان درند کز قفس پیش از اجل بر می پرند
جمله را شرح و بیانی دیگر ست زان که مرغان را زفانی دیگر ست
پیش سیمرغ آن کسی اکسیر ساخت کو زبان جمله مرغان را شناخت
منطق الطیر
آنچه من بر فرق خلق افشانده ام گر نمانم تا ابد من زنده ام !
عطار
اگر ماندست لختی زندگانی گذاریمش به ناز و شادمانی
جهان از دست ما آسوده باشد ز پرخاش و ستم پالوده باشد
چو گیتی را به آسانی توان خورد چه باید با همه کس دشمنی کرد
برگ76: ویس
ای دریده پوستین یوسفان گرگ بر خیزی ازین خواب گران
گشته گرگان یک به یک خوهای تو می دراند از غضب اعضای تو
خون نخسبد بعد مرگت در قصاص تو مگو که میرم و یابم خلاص
مثنوی، دفتر چهارم:174
چو گوی افتان و خیزان به بود کار که هرکس کاوفتد، خیزد دگر بار
خسرو و شیرین ، برگ174
مستان خرابات ز خود بی خبرند جمعند وز بوی گل پراکنده ترند
ای زاهد خود پرست با ما منشین مستان دگرند و خود پرستان دگرند
رهی معیری
مجردگرد، و پس این پیشه می کن وگرنه همچنین اندیشه می کن
درین منزل که کس نه دل، نه جان یافت کمال از پاک بازی می توان یافت
دو قدم مانده که پاییز به یغما برود این همه رنگ از کف دنیا برود
هر که معشوقه برانگیخت گوارایش باد دل تنها به چه شوقی پی یلدا برود
ای شهنشاه بلند اختر خدا را همتی تا ببوسم همچو اختر خاک ایوان شما
خرگوش و کبک و آهوان باشد شکار خسروان شیران نر بین سرنگون بر بسته بر فتراک من
دلهای شیران خون شده صحرا زخون گلگون شده مجنون کنان مجنون شده از شاهد لولاک من
مولانا