اختلاف خلق از نام اوفتاد چون به معنا رفت آرام اوفتاد
مولانا
اختلاف خلق از نام اوفتاد چون به معنا رفت آرام اوفتاد
مولانا
چو شادی بکاهی، بکاهد روان خرد گردد اندر میان ناتوان
اندرزنامه فردوسی
نبیند مرا زنده با بند کس که روشن روانم برین ست و بس
حکیم توس
زمین از تو گردد بهاران بهشت سپهر از تو راند همی خوب و زشت
شاهنامه
تار و پود عالم امکان به هم پیوسته است عالمی را شاد کرد آنکس که یک دل شاد کرد
صائب
چون گرد حرم گشتی با خان خدا بنشین چون می به قدح کردی بر چشمه زمزم زن
گر تکیه دهی وقتی، برتخت سلیمان ده ورپنجه زنی روزی، در پنجه رستم زن
گر دردی از او بردی صد خنده به درمان کن ور زخمی از او خوردی صد طعنه به مرهم زن
زاهد سخن تقوا بسیار مگو با ما دم در کش از این معنی، یعنی که نفس کم زن
فروغی بسطامی
تا رنج تحمل نکنی گنج نبینی تا شب نرود صبح پدیدار نباشد
سعدی
کی باشد و کی باشد و کی باشد و کی می باشد و می باشد و می باشد و می
مولانا
هنر با نژاد یا گوهر است سه چیزست و هر سه به پند اندرست
چو هر سه بیابی خرد بایدت شناسنده نیک و بد بایدت
شاهنامه، فردوسی توسی
راه هموار است و زیرش دام ها قحطی معنا میان نام ها
لفظ ها و نام ها چون دام ها لفظ شیرین ریگ آب عمر ما