باغبانی بنفشه می بویید گفت: ای گوژ پشتِ جامه کبود
این چه حالتست از زمانه تو را پیر ناگشته، درشکستی زود؟
گفت: پیران شکسته ی دهرند در جوانی شکسته باید بود!
باغبانی بنفشه می بویید گفت: ای گوژ پشتِ جامه کبود
این چه حالتست از زمانه تو را پیر ناگشته، درشکستی زود؟
گفت: پیران شکسته ی دهرند در جوانی شکسته باید بود!
سالک راه به منزل برسد آخر کار همت پیر طریقت اگرش همراه است
اسیری لاهیجی:82
ز پنج منزل و هفده مقام و هفت بیابان به قرن ها یکی افتد به منتهای حقیقت
ارمغان- مستور علیشاه.برگ91
به صد صورت بدیدم خویشتن را به هر صورت همی گفتم من آنم
همی گفتم مرا صد صورت آمد و یا صورت نیم من بی نشانم
که صورتهای دل چون بی نشانند که می آیند و من چون خانه بانم
مولانا: 537
تن همان گوهر بی زینت خاکی ست به اصل گر گلیمی بُد، یا دیبه رومی ست قباش
تنت فرزند گیاست و گیا بچه خاک زین همیشه نبود میل مگر سوی نیاش
علت جهل چو مرجان ترا رنجه کند داروی علم خور ایرا که به علمست شفاش
ناصر خسرو: 222
سرتاسر ملک را بیاراست هم در سرت آشیانه ای خواست
چون گشت دلت به این و آن رام هم در دل تو گرفت آرام
از عالم امر کرد پرواز تا فیض دهد به این دو انباز
تا خود مددی به جذبه خویش بخشد به رونده از کم و بیش
حسینی هروی:113
بنیاد ترا چو دست قدرت بسرشت به خاک و آب حکمت
مخمور چهل صبوح گشتی شایسته صد فتوح گشتی
روبنده چو بر زمین نشاندت پوینده به سوی خویش خواندت
آنگه به زبان خوب دل داد بر تو در تلخ و شور بگشاد
حسینی هروی:112
بلی این جهان بی گمان چون گیاست جزین مردمان را که دانی خطاست
بدو زنده گشته است مردان خاک اگر دست یزدانش گویم، رواست
اگر مرده را زنده کردی مسیح چنان چون برین قول، ایزد گواست
به یک دانه گندم درای هوشیار مسیح است بسیارو بی منتهاست
نمردست و هرگز نمیرد گیا که مر زندگی را گیا کیمیاست
بیا تا بقا را مهیا شویم که اینجای بس ناخوش و بینواست
نی دیر پرستیم نه مسجد نه خرابات گرم است همین صحبت ما با نفسی چند
بیش از آن کاید خم مخموران بجوش باقی خانه تحقیق برگ تاک بود
صائب تبریزی.برگ510-380
من از آتش و آب و خاک و هوا گرفتم دو سه روز برگ و نوا
ز من هر یکی داده ی خود ربود همان ماند با من که در اصل بود
ز عور علایق چرا غم خورم چه آورده بودم که با خود برم
دیوان فضولی اوغلی:680