به گوهر نه خدایی نه فرشته یکی ای همچو ما از گِل سرشته
گنه کرد آدم اندر پاک مینو هر آیینه منم از گوهر او
کنون باری زمستان است و سرماست نباید روز و شب جز رود و می خواست
جهان خوش گشت و کم شد برف و سرما در آمد باز پیش آهنگ گرما
فخرالدین اسعدگرگانی:386
- ۹۶/۱۲/۱۴