بپرسید شخصی ز برگشت بخت که از چه فتادی در این کار سخت
بگفت از سه چیز اوفتادم به بند که این بند من مر تو را باد پند
یکم قول دانا نپذرفتمی همه در پی کار خود بودمی
دوم دشمن از دوست نشناختم همه در پی دشمنی تاختم
سیوم گر مرا کاری آمد به پیش به فردا فکندم من آن کار خویش
تو امروز کاری بفردا ممان که فردا دگرگونه گردد زمان
زمانه بدان کینه پیدا کند که او کار امروز فردا کند
به گیتی که داند بجز کردگار که فردا چه بازی کند روزگار
گلستان که امروز آید ببار تو فرداش چینی نیاید به کار
دفتر خسروان، شاهنامه:35
- ۹۵/۱۰/۲۹