جان به جانان کی رسد، جانان کجا و جان کجا ذره است این، آفتاب است، این کجا و آن کجا
دست ما گیرد مگر در راه عشقت جذبه ای ورنه پای ما کجا، وین راه بی پایان کجا
ترک جان گفتم، نهادم پا به صحرای طلب تا دراین وادی مرا از تن برآید جان کجا
جسم غم فرسود من چون آورد تاب فراق این تن لاغر کجا، بار غم هجران کجا
در لب یار است آب زندگی، درحیرتم خضر می رفت از پی سرچشمه حیوان کجا ؟
- ۹۵/۰۱/۲۷
اومده بودی وبلاگم اینو نوشته بودی
باخطی زیبا بنویس
ازصدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که دراین گنبد دوار بماند
منم گذاشتم
اینجا کلیک کن
http://1love.blog.ir/post/%D8%B3%D8%AE%D9%86-%D8%B9%D8%B4%D9%82